معنی مخترع گیوتین
حل جدول
لغت نامه دهخدا
گیوتین. [گی ُ] (فرانسوی، اِ) دستگاهی است چهارچوب مانند که بر بدنه ٔ داخلی دوچوبه ٔ عمودی آن تیغه ای بران داخل کشو و یا بر روی ریل آهنی حرکت کند و بر پشت تیغه ٔ مذکور شی ٔ سنگینی نصب شده است که چون تیغه را از فراز آن رها کند بر اثر سنگینی بسیار بسرعت و فشار فرود آید و گردن متهم را که در قسمت تحتانی دستگاه قرار داده اند، قطع کند. تیغه ٔ مذکور در آغاز چون تیغه ٔ تبر و غیره مستطیل شکل بودو سپس برای بهتر قطع کردن گردن متهم مثلث شکل ساخته شد. و قبل از آنکه به صورت کنونی خود درآید به صورت خشن تر و سطبرتری در اسکاتلند و انگلیس و اسپانیا و بسیاری از کشورهای دیگر موجود بوده است و نمونه هایی از آن در موزه ٔ شهر ادین بورگ دیده میشود و نام آن میدن بوده است. در ایتالیا در قرن 13م. به نام مانائیا خوانده میشد. این دستگاه پس از آنکه در سال 1632م. به کار رفت تا یکصد سال بعد بدون مصرف ماند. بعدها در فرانسه دکتر گیوتین در1789 م. به مجلس مؤسسان آن کشور پیشنهاد کرد که ازآن استفاده شود. و برای نخستین بار در 20 ماه مارس سال 1792م. مجلس، با به کار بردن آن موافقت کرد و در25 آوریل همان سال به مرحله ٔ عمل درآمد و از این تاریخ به بعد آن دستگاه به نام پیشنهادکننده ٔ آن به دستگاه گیوتین معروف گردید. (از دائره المعارف بریتانیکا و لاروس بزرگ). رجوع به گیوتین (دکتر ژوزف) شود.
گیوتین. [گی ُ] (اِخ) (دکتر ژزف...) نام پزشکی است فرانسوی که در دانشگاه پاریس اشتغال به تدریس داشت. وی در سال 1738 م. در شهر سنت به دنیا آمد و در سال 1814 م. درگذشت. گیوتین نخستین کسی بود که در سال 1789 م. در مجلس مؤسسان فرانسه پیشنهاد کرد که به جای اعدام متهمان به وسیله ٔ شکنجه و زجر دادن، سر ایشان باماشین مخصوصی از بدن قطع گردد. مجلس مؤسسان فرانسه با پیشنهاد وی موافقت کرد و دستگاه گیوتین را از ایتالیا وارد نمودند و پس از تکمیل آن به مورد اجرا گذاردند. (از دائره المعارف بریتانیکا و لاروس بزرگ).
مخترع
مخترع. [م ُ ت َ رَ] (ع ص) از نو بیرون آورده شده و ایجاد شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نو پدید آمده. تازه پدید آورده: عالم مخترع است هم به صورت و هم به هیولی. (جامع الحکمتین ناصرخسرو ص 24). به حکم آنکه صناعت شعر در بدو امر مخترع طبع عرب و مبتدع خاطر ایشان بوده است. (المعجم چ 1 ص 50). || (اصطلاح بدیعی) صنعتی است که معانی و لطایف تازه برانگیزد و تشبیهات و صنایع نو ایجاد نماید. مثال:
فلک جلال تو را وزن کرد با مه نو
به پله ای که تو بودی سبک گران آمد
اگر نبود گران سوی تو بگوی چرا
تو بر زمینی و ماهش بر آسمان آمد.
(مرآت الخیال چ بمبئی ص 112).
|| کلمه ٔ انشاء کرده شده. (ناظم الاطباء).
مخترع. [م ُ ت َ رِ] (ع ص) اختراع کننده و کار نو بیرون آرنده. (غیاث). آفریننده و کار نو بیرون آورنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نوکننده. (دهار). آفریننده و از نو بیرون آورنده و موجد و مبدع و اختراع کننده و ایجادکننده و پدیدآورنده و آغازکننده و پیداکننده ٔ صنعت و علم و رهیاب و انشأکننده. (ناظم الاطباء):
مبدع هر چشمه که جودیش هست
مخترع هر چه وجودیش هست.
نظامی.
تصنیف هر مبتدئی و تألیف هر مخترعی از سخن لاغر و فربه و خلل و حشو و زیاده و نقصان خالی و صافی نباشد. (تاریخ قم ص 14). || شکافنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || خیانت کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خیانت کننده و مکرکننده و فریبنده. (ناظم الاطباء). || کسی که مال سواری موقتاً وام می دهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختراع شود.
واژه پیشنهادی
گیوتین فرانسوی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دستگاهی مخصوص اعدام در فرانسه به شکل چهارچوب که با رها کردن تیغۀ سنگین و بُرنده در جهت عمودی، سر محکوم را قطع میکرد،
دستگاهی که کاغذ، ورق آهن، و مانند آنها را به همین شکل برش میدهد،
فرهنگ فارسی هوشیار
آلتی جهت بریدن سر
فارسی به عربی
مبدع، مخترع
عربی به فارسی
مخترع , جاعل
تعبیر خواب
شما مخترع هستید: افتخار بزرگی نصیبتان میشود
دیگران مخترع هستید: پاداش خوبی برای کارشان خواهند گرفت.
فرزندان شما مخترع می شوند، شانس و خوشبختی - کتاب سرزمین رویاها
معادل ابجد
1806